loading...
همه چی از همه جا
آتیش بازدید : 118 نظرات (0)

حسام نواب صفوی نسبت به بی احترامی و توهین مجری شبکه فارسی وان واکنش نشان داده و از مجری این شبکه شکایت کرده است.

توهین مجری شبکه فارسی وان به مردم ایران

حسام نواب صفوی بازیگر سینما با انتشار پستی در اینستاگرام خود، نسبت به توهین مجری فارسی وان به مردم ایران واکنش نشان داد.

سینا ولی الله مجری یکی از برنامه های شبکه فارسی وان در برنامه «چند شنبه با سینا» با حالتی بیشرمانه با تعریف لطیفه ای به مردم ایران توهین کرده است.

نواب صفوی در ادامه از تسلیم شکایت خود به دستگاه قضا درباره توهین این مجری خبر داد.

وی در اینستاگرام خود نوشت:

خواستم سكوت كنم ولی دیدم اینجا سكوت به منزله خیانت است ...مردم با غیرت ایران: آیا وضع ما طوری شده كه یك نفر از دبی از یك شبكه بطور كاملا ما را كره خر خطاب كند؟ و ما ساكت بنشینیم كجاست آن غیرت ایرانی كه كسی در دنیا جرئت نداشت راجع به ما حرف بزند ؟

حتی دشمنان كشور ما هم اینطور جرئت نداشتند تا به امروز مردم غیور ایران را كره خر خطاب كنند آیا اسم این شوخیست؟؟؟؟؟

ما همان ملتی هستیم كه سالها جنگیدیم و اجازه تعدی و تجاوز به خاك كشور را ندادیم .اگر مردان سرزمین من اراده كنند تو و امثال تو به خاك خواهند افتاد. دوستت را صدا زدی و گفتی كره خر و٢٣ نفر برگشتند و این آمار بالایی می باشد.

كدام ایرانیست كه تو را ببینند و جواب تو را ندهد؟؟از دادستان محترم كشور تقاضا میكنم با توجه به توهین صریح وی به مردم كشور و شكایتی كه توسط مردم طرح خواهد شد و توسط اینجانب تسلیم دستگاه قضایی خواهد شد تقاضای انتقال وی به دادگاه ایران و محاكمه وی را دارم . و از مردم با غیرت كشورم میخواهم از هویت خود در فضای مجازی علیه وی اقدام نمایند و این درس عبرتی باشد برای كسی كه مردم خود را .....خطاب میكند.

 

منبع: yjc.ir

آتیش بازدید : 75 نظرات (0)

هفته گذشته خبر بستری شدن استاد آواز ایران، محمدرضا شجریان به سرعت و دست به دست در فضای رسانه‌ها چرخید و باعث ایجاد نگرانی برای قشر وسیعی از علاقه‌مندان به مرد شماره یک آواز ایرانی شد.

به گزارش تیک ، از همان ابتدا عبارت «ممنوع‌الملاقات» بودن حدس و گمانه‌های فراوانی درباره وضعیت سلامت استاد به وجود آورد و شاید همین حساسیت‌ها سبب شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که تا چند روز قبل همچنان با استاد به نوعی قهر بود، در برنامه بیست‌وسی ضمن ارائه گزارشی تصویری، جویای حال «استاد» شود. البته ممنوع‌الملاقات بودن نه به خاطر حال وخیم شجریان، بلکه به دلیل جلوگیری از حضور مردم و کند شدن روند درمان احتمالی استاد و دیگر بیماران بستری شده در بیمارستان بود که توسط برخی به شایعه‌ای پرحاشیه بدل شد تا باعث جاری شدن جوی منفی در سطح کشور و رسانه‌های خبری و اجتماعی باشد.

هنوز پای محمدرضا شجریان به بیمارستان نرسیده بود که برخی رسانه‌های افراطی مدعی شدند بیمارستان رفتن شجریان به این دلیل است که بلیت کنسرت‌هایش در ترکیه فروش نرفته و خود را به مریضی زده تا از این طریق ماجرا را به نحوی زیرسایه خبر بستری شدن لاپوشانی کند.

شاید هیچ عقل سلیمی نیست که به این موضوع اذعان نداشته باشد که تا امروز نه‌تنها کنسرت‌های شجریان (چه در ایران، چه در خارج از ایران) بی‌مخاطب نمانده، بلکه بلیت‌ها همیشه همان ساعات اولیه کم و نایاب شده و شایعاتی از این دست حکایت از کمبود خلاقیت برخی، حتی در حوزه فضاسازی و شایعه‌سازی دارد. از طرفی اگر به خاطر داشته باشیم این اولین‌بار نیست که خواننده آلبوم «بیداد» برای مداوا به بیمارستان می‌رود.

بهمن سال 1386روابط‌عمومی سایت دل‌آواز، فیلم کوتاهی از بستری شدن شجریان در بیمارستان کسری منتشر کرد و دلیل آن را مشکلات ریوی ایشان دانست. پس از چند روز و یک عمل جراحی، استاد آواز و به‌نوعی اسطوره هنری مردم ایران از بیمارستان مرخص شد و به تور اروپایی – آمریکایی‌اش رفت و به استناد اخبار و فیلم‌های منتشرشده از این کنسرت‌ها، هرجا که استاد رفت مردم هم فوج‌فوج او را همراهی کردند و مثل همیشه مست صدای او شدند. اما اینکه چرا این‌بار تا این حد حاشیه‌سازی شد و این حرف‌های نادرست به چه نیتی در فضاهای رسمی و غیررسمی منتشر شد، نکته‌ای است که جای تامل بسیار دارد. با همه این تفاسیر آنچه جدی به نظر می‌رسد، مشکل سرماخوردگی نیست، بلکه مشکلی ریوی است که به کوچک‌ترین بهانه‌ای همچون سرماخوردگی، وضع را کمی نامساعد می‌کند و حال عمومی استاد را به درمان وابسته می‌کند.

بیماری‌ای که امیدواریم آنچنان جدی نباشد و همان‌طور که ایشان با خنده‌هایشان از آن می‌گویند مهم و اساسی نباشد تا سایه این درخت تناور همچنان بر سر موسیقی و هنر این سرزمین برقرار باشد و این دعایی است مشترک در دل بسیاری.

شجریان را باید از معدود چهره‌های شناخته‌شده موسیقی ایران در سطح بین‌المللی دانست. تا پیش از او، اگر از هر کارشناس و موسیقی‌دانی در جهان درباره موسیقی شرق سوالی پرسیده می‌شد، آنها از «ام‌کلثوم» خواننده مصری یاد می‌کردند، اما سال‌هاست که آمدن نام موسیقی خاورمیانه با نام محمدرضا شجریان، برنده نشان پیکاسو یونسکو یکی شده و وظیفه ماست که اگر حتی مجسمه گرانسنگی از او نمی‌سازیم یا نام یکی از خیابان‌های مهم شهر را به اسمش نمی‌کنیم، لااقل حرمت بگذاریم مردی را که چند دهه است حنجره‌اش صدا و تاریخ مردم است و نامش مرزهای شرقی را درنوردیده و جهانی کرده.

در طول مدت بستری‌شدن‌ شجریان در بیمارستان میزبان تعدادی از چهره‌های سرشانس سیاسی هم بودند که برای احوالپرسی راهی بیمارستان شده بودند. «حسن فریدون» برادر و دستیار ویژه رئیس‌جمهوری سلام و احوالپرسی حسن روحانی را به استاد رساند و برایشان آرزوی بهبودی کرد و به‌دور از تمام حواشی نابخردانه، «سیدحسن قاضی‌زاده‌هاشمی»، وزیر بهداشت و «سیدحسین هاشمی»، استاندار تهران ضمن عیادت از استاد، پیگیر روند درمانی ایشان شدند.

عصر دیروز، خبر امیدبخشی برای دوستداران این هنرمند ایرانی بر خروجی خبرگزاری‌های معتبر کشور قرار گرفت که حاکی از مرخص شدن او از بیمارستان بود.

هفته‌ای پرتنش، پرخبر، پر‌استرس و درنهایت پر از بداخلاقی به این ترتیب به خیر گذشت و ما ماندیم و چند نکته که تامل بیشتری می‌طلبد.

چهره‌های فرهنگی و هنری این مملکت را که معدود چهره‌های جهانی ما در عرصه هنر هستند به تیغ سیاست و خصم نرانیم که هیچ گزندی به این اسطوره‌های ملی نخواهد رسید و حدیث می‌ماند به ذغال و زمستان.
 
 اخبار فرهنگی  - تیک 

آتیش بازدید : 72 نظرات (0)

رامبد جوان در صفحه اینستاگرام خود نتایج مسابقه ی ایستاده با طنز (استندآپ کمدی) برنامه خندوانه را منتشر کرده است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، یک هفته از شروع مسابقه ایستاده با طنز یا همان استندآپ کمدی در برنامه پرمخاطب خندوانه می گذرد، در این مسابقه قرار است ۱۶ نفر از بهرتین کمدین های سینما و تلویزیون ایران دو به دو با یکدیگر به رقابت به پردازند تا برترین ها مشخص شود تاکنون نتایج زیر مشخص شده است:
 
الیکا عبدالرزاق در استندآپ کمدی خود خبر از حمایت بانوان ایرانی داد و انگار این حمایت به ثمر نشسته و توانسته ۶۲ درصد از آرا را به خود اختصاص دهد و بیژن بنفشه خواه را پشت سر بگذارد، نتایج این گروه به طور دقیق و بنابه آنچه رامبد جوان در صفحه ی اینستاگرام خود منتشر کرده است بدین شرح اشت : ۶۸۸۹۷۷ نفر به الیکا عبدالرزاق و ۴۲۹۱۲۶ نفر به بیژن بنفشه خواه رای داده اند.
 
علی مسعودی در استندآپ کمدی خود ژیان پدرش را روشن کرد تا بتواند ۵۸ درصد از آرا را به خود اختصاص دهد و بدین ترتیب نتایج این گروهم مشخص شود، ۸۰۶۱۳۲ نفر به علی مسعودی و ۵۸۲۹۵۸ نفر به امیر کربلایی زاده رای داده اند.

 

اخبار فرهنگی - باشگاه خبرنگاران

آتیش بازدید : 167 نظرات (0)

کیرا نایتلی بازیگر خوش چهره و زیبا, این روزها بیشتر وقت خود را مشغول بچه داری می باشد. در ادامه عکس هایی از کیرا نایتلی در کنار همسر و فرزندش را مشاهده می کنید.

عکس های جدید کیرا نایتلی و فرزندش

کیرا نایتلی Keira Knightley بازیگر سرشناس سرانجام با فرزندش دیده شد.

کیرا نایتلی به همراه همسر 32 ساله اش جیمز , درحالی که برای پیاده روی بیرون آمده بودند به همراه دخترشان دیده شدند.


عکس کیرا نایتلی در کنار همسر و فرزندش

عکس کیرا نایتلی در کنار همسر و فرزندش

 

آنها در خیابان های منهتن manhattan قدم می زدند که عکاسان توانستند برای اولین بار عکسی از فرزند آنها گرفته و منتشر کنند.


کیرا نایتلی و خانواده اش

کیرا نایتلی و خانواده اش


کیرا نایتلی که هم اینک 30 سال سن دارد در سال 2013 با همسرش در جنوب فرانسه ازدواج کرد.

آتیش بازدید : 162 نظرات (0)

مراسم ختم مرحوم سید علی طباطبایی بازیگر سینما و تلویزیون با حضور هنرمندان در مسجد نور برگزار شد.

عکس بازیگران در مراسم ختم علی طباطبایی


پویا امینی فر در مراسم ختم علی طباطبایی

مهدی امینی خواه فر در مراسم ختم علی طباطبایی
عکس مصطفی زمانی و همایون ارشادی در مراسیم ختم علی طباطبایی

عکس مصطفی زمانی و همایون ارشادی در مراسم ختم علی طباطبایی

عکس سروش صحت در مراسیم ختم علی طباطباییعکس سروش صحت در مراسم ختم علی طباطبایی
پدر مرتضی پاشایی در مراسم ختم علی طباطبایی
پدر مرتضی پاشایی در مراسم ختم علی طباطبایی
مراسم ختم علی طباطبایی
مراسم ختم علی طباطبایی
wpvl83ole0wgr3ppxyn_copy_copy_copy.jpg 

مهران غفوریان در مراسم ختم علی طباطبایی
index_copy_copy_copy.jpg
سیاوش خیرابی در مراسم ختم علی طباطبایی
yl6g6o6mxw0xoe2opvl_copy_copy.jpg
کمال طباطبایی در مراسم ختم پسرش علی طباطبایی
r3p9ufsy37lyvieh5m2_copy.jpg
بیژن امکانیان در مراسم علی طباطبایی
عکس اشکان خطیبی در مراسم ختم علی طباطبایی
عکس اشکان خطیبی در مراسم ختم علی طباطبایی
عکس فرهاد قائمیان در مراسم ختم علی طباطبایی
عکس فرهاد قائمیان در مراسم ختم علی طباطبایی
علی قربان زاده در مراسم ختم علی طباطبایی
علی قربان زاده در مراسم ختم علی طباطبایی
عکس پویا امینی در مراسم ختم علی طباطبایی
عکس پویا امینی در مراسم ختم علی طباطبایی
عکس امیرحسین رستمی در مراسم ختم علی طباطبایی
عکس امیرحسین رستمی در مراسم ختم علی طباطبایی
امین تارخ در مراسم ختم علی طباطبایی
امین تارخ در مراسم ختم علی طباطبایی
سلفی علیرام نورایی در مراسم ختم علی طباطبایی
سلفی علیرام نورایی در مراسم ختم علی طباطبایی

محسن افشانی در مراسم ختم علی طباطبایی
محسن افشانی در مراسم ختم علی طباطبایی
داریوش ارجمند در مراسم ختم علی طباطبایی
داریوش ارجمند در مراسم ختم علی طباطبایی
سیاوش خیرابی در مراسم ختم علی طباطبایی
سیاوش خیرابی در مراسم ختم علی طباطبایی
پرویز پرستوییدر مراسم ختم علی طباطبایی
پرویز پرستویی در مراسم ختم علی طباطبایی
سیما تیرانداز در مراسم ختم علی طباطبایی
سیما تیرانداز در مراسم ختم علی طباطبایی
سحر قریشی در مراسم ختم علی طباطبایی
سحر قریشی در مراسم ختم علی طباطبایی
شهره لرستانی در مراسم ختم علی طباطبایی
شهره لرستانی در مراسم ختم علی طباطبایی
جواد رضویان در مراسم ختم علی طباطبایی
جواد رضویان در مراسم ختم علی طباطبایی
عکس امین تارخ در مراسم ختم علی طباطبایی
عکس امین تارخ در مراسم ختم علی طباطبایی
داریوش ارجمند در مراسم ختم علی طباطبایی
داریوش ارجمند در مراسم ختم علی طباطبایی
میلاد کی مرام در مراسم ختم علی طباطبایی
میلاد کی مرام در مراسم ختم علی طباطبایی
محمد سلوکی و مهدی سلوکی در مراسم ختم علی طباطبایی
محمد سلوکی و مهدی سلوکی در مراسم ختم علی طباطبایی
ارسلان قاسمی مراسم ختم علی طباطبایی
ارسلان قاسمی مراسم ختم علی طباطبایی
629477_789.jpg

629475_987.jpg

629474_719.jpg

629469_350.jpg

629468_984.jpg
629467_763.jpg



منبع : yjc.ir / ilna.ir / cimemapress.ir

آتیش بازدید : 89 نظرات (0)

مهتاب کرامتی در یادداشتی در روزنامه اعتماد برای آلاین کودک پناهجوی سوری که در آب های ترکیه غرق شد نوشت: باید روی ساحل دراز می‌کشید و به صدای موج‌ روی شن‌ها گوش می‌داد. باید دنبال گوش‌ماهی‌ها می‌گشت...

 
بايد روي ساحل دراز مي‌كشيد و به صداي موج‌ روي شن‌ها گوش مي‌داد. بايد دنبال گوش‌ماهي‌ها مي‌گشت و بزرگ‌ترين آنها را در دست‌هاي كوچكش مي‌گرفت و لبخندزنان صداي دريا را مي‌شنيد. حتي مي‌توانست خانه شني بسازد يا با پاهاي برهنه كوچك سرشار از خوشي، به سمت آب بدود و ذوق كند. بايد بازي مي‌كرد؛ شبيه همه بچه‌هاي خوشبختي كه جهان ميدان بازي آنهاست. همه بچه‌هايي كه شب‌ها با صداي آرام لالايي مادر و قصه‌هاي افسانه و پري مي‌خوابند و صبح، با جهاني در صلح در آغوش، براي يك روز تازه چشم باز مي‌كنند.
 
شبيه بچه‌هايي كه نمي‌دانند جنگ چيست يا صداي ترس را نشنيده‌اند. بايد شبيه يك كودك خوشبخت بود؛ سرشار از كودكي، صلح، آرامش، خوشبختي و زندگي. بايد تعريف زندگي مي‌شد؛ نشانه زنده بودن. مرگ خيلي بزرگ‌تر از آغوش كوچك خوابيده در ساحل است.
 
مرگ خيلي بزرگ‌تر از دست‌هاي كوچك بي‌پناه نشسته در ساحل است. مرگ خيلي بزرگ‌تر از كودكي است كه همه كودكي‌اش، همه زندگي‌اش را در پناه يك ساحل جا داده و پشت درياها تنها تصوير جنگ و هراس و درد دارد. دست‌هاي كوچكش نبايد اينقدر بي‌پناه روي شن‌هاي خيس مي‌نشست و دريا آغوشش را براي هراس و مرگ او باز مي‌كرد.
 
اما انگار تنها مرگ، هديه دست‌هاي كودكانه‌اي است كه زندگي طلب مي‌كرد. تنها مرگ عروسك ميدان بازي معصومانه او در جهان پر از خشونت و درد است. انگار تنها مرگ است كه مي‌داند ترس چيست و هرشب با قصه تازه‌اي از هراس خوابيدن يعني چه. تنها مرگ است كه آنقدر دقيق و دوستانه، مي‌داند زندگي در جهاني كه آدم‌هايش چشم‌ها را به روي هراس و تنهايي كودك وحشت‌زده از ويراني و جنگ بسته‌اند، يعني چه.
 
اين مرگ عزيز، اين مرگ آرام نشسته در جهان كودكي‌اش، شبيه يك خواب طولاني پر از روياي ماهي‌ها و صدف‌ها، خودش را در آغوش كودك او جا كرده تا جهان، نه از ترس او كه از فراموشي خودش در اندوه و غم برود. جهاني كه براي صلح، براي زندگي مي‌خواستيم و حالا، تنها پناهش ساحل دريايي است كه پري‌وار كودك هراسيده‌اش را در آغوش مي‌گيرد و تمام. مرگ دوست خوبي است برايش؛ نه آنقدر بي‌وفا كه هراس‌هاي او را نبيند و نه آنقدر فراموشكار كه چشم روي تمام سياهي‌ها ببندد.
 
مرگ دوست خوبي است، آنقدر كه مي‌داند در جهاني خالي از صلح، در جهاني با فراموش‌كاري و بي‌تفاوتي آدم بزرگ‌ها، در جهاني كه بايد مدام و مدام از مرزهايش به سوي ساحلي امن فرار كرد، تنها دوست بي‌رياي كودكي است كه هرروز صبح چشم‌هايش را با ترس باز مي‌كرد و هرشب با نواي لالايي ترسيده مادر مي‌خوابيد. مرگ دوست خوبي است، ببنيد چقدر آرام سر بر ساحل آرامشش گذاشته و ديگر نه مي‌ترسد و نه فرار مي‌كند. خواب است، بگذاريم آرام بخوابد و آرام آرام زيرلب زمزمه كنيم: «ما نگاه، ما هيچ».

آتیش بازدید : 90 نظرات (0)

مهدی اخوان ثالث شاعر بزرگ کشورمان, شعری زیبا دارد که پر از امید است! در ادامه شعر زیبای مهدی اخوان ثالث را خواهید خواند.

شعر زیبای مهدی اخوان ثالث

نذر کرده ام
يک روزی که خوشحال تر بودم
بيايم و بنويسم که
زندگی را بايد با لذت خورد
که ضربه های روی سر را بايد آرام بوسيد
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

 

يک روزی که خوشحال تر بودم
می آيم و می نويسم که
اين نيز بگذرد
مثل هميشه که همه چيز گذشته است و
آب از آسياب و طبل طوفان از نوا افتاده است

 

يک روزی که خوشحال تر بودم
يک نقاشی از پاييز ميگذارم , که يادم بيايد زمستان تنها فصل زندگی نيست
زندگی پاييز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر

 

یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهايی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پايم پيچيده است
بخوانمشان
و يادم بيايد که
هيچ بهار و پاييزی بی زمستان مزه نمی دهد
و
هيچ آسياب آرامی بی طوفان

آتیش بازدید : 124 نظرات (0)

دو قسمت آخر «تعبیر وارونه یک رویا» برخلاف کل سریال به مذاق برخی خوش نیامد و دستمایه انتقادهای زیادی در فضای مجازی شد.


روزنامه هفت صبح - وحید سعیدی، احمد رنجبر: دو قسمت آخر «تعبیر وارونه یک رویا» برخلاف کل سریال به مذاق برخی خوش نیامد و دستمایه انتقادهای زیادی در فضای مجازی شد.

از یکشنبه شب و بلافاصله بعد از پایان آخرین قسمت سریال «تعبیر وارونه یک رویا»، موج عجیبی در سایت های خبری و شبکه های مجازی علیه فریدون جیرانی شکل گرفت. بیشتر نقدها به این سمت متمایل بود که این سریال عملا وزارت اطلاعات و نیروهای آن را تحقیر کرده و با پایان بندی عجیب اش شعور مخاطبان را نادیده گرفته.

دفاع فریدون جیرانی از یک رویا


یک روز بعد از پخش سریال، نقدها بیشتر شد و واکنش ها حتی به مجلس هم رسید. با وجود اینکه سریال چند هفته مداوم روی آنتن بود و به لحاظ ساختار و محتوا می شد درباره ابعاد مختلف آن صحبت کرد اما عمده انتقادها روی همین دو قسمت آخر متمرکز شده بود.

فقط چند نفری بودند که در این میان، ساختار کل سریال را مد نظر قرار دادند و نوشتند که محصول ارائه شده توسط جیرانی، به طور کلی اثر قابل قبولی بوده و شاید برای ایرادهای قسمت های انتهایی، دلیل خاصی وجود داشته، بریده ای از این نقد و نظرهای مثبت و منفی درباره سریال را مرور می کنیم.

1- مهمترین ایرادی که مخاطبان و رسانه ها به «تعبیر وارونه یک رویا» گرفته اند این است که به طور کلی تصویری تحریف شده از وزارت اطلفاعات نشان داده و طوری القا کرده که ماموران اطلاعات خیلی ضعیف و دست و پا چلفتی هستند.

غلامعلی جعفرزاده، عضو فراکسیون رسانه و هنر مجلس، روز گذشته اظهارنظر تندی راجع به سریال کرده و گفته: ««تعبیر وارونه یک رویا» تجربه ای فاجعه انگیز در ژانر جاسوسی بوده. متاسفانه کارگردان، شم پلیسی و اطلاعاتی برای نیروهای امنیتی حاضر در این سریال قائل نشده بود... تمام دنیا از سیستم و نهادهای امنیتی ایران می ترسند اما متاسفانه این فیلم نتوانست ذره ای از قدرت آنها را به نمایش بگذارد.»

در کنار او نقد و نظراتی از این قبیل که «آیا بیراه نیست همه مامورین اطلاعاتی منتظر باشند در خانه ای ترور انجام شود، از هفته ها پیش تدارک دیده باشند، افراد را شناسایی کنند و ... بعد سر بزنگاه تروریست ها بیایند و محافظ را بکشند و ...؟!».

«در کل، مامورین وزارت اطلاعات داخل سریال در یک پرونده مهم امنیت ملی چه کاری انجام دادند؟ فقط مهندس اصلی را برداشتن و یک بی گناه را به جای او گذاشتند و به کشتن دادند...» و ... هم فراوان بود.

2- پایان بندی سریال و رد شدن بی حساب و کتاب مامور اطلاعات از مرز هم تندترین انتقادها را به همراه داشت. جعفرزاده نسبت به این مسئله هم واکنش جدی نشان داده و گفته: «قسمت آخر این سریال به صورت فاجعه باری تمامش د؛ به طوری که نیروی امنیتی با پای پیاده از جاده مرزی عبور کرد بدون اینکه با نیروهای مرزی روبرو شود و این موضوع با توجه به مرزهای به شدت کنترل شده غیر ممکن بوده و بیشتر شبیه یک کمدی است.»

دفاع فریدون جیرانی از یک رویا

سایر رسانه ها و منتقدان هم روی این امر اتفاق نظر داشتند که عبور از مرز به این سادگی امکان ندارد: «عملیات در کشورهای دیگه آنقدر بی حساب و کتابه؟ بدون پاسپورت یا کارت شناسایی با اتوبوس گردشگری از مرز یه کشور رد بشی، اونجا با خیال راحت دست به اسلحه ببری و عین آرنولد بیست نفر رو یکه و تنها بکشی!!!»، «من خودم یه مخاطب عام هستم ولی آنقدر عقلم می رسه که نمی شه پای پیاده بدون هیچ تجهیزاتی بدون آب و غذا از مرز اونم جاده فرعی رد شد!!»

3- برخی هم به ساختار سریال ایراد گرفته اند و نوشته اند که سریال مناسب این دوره و زمانه نیست و ساخت چنین سریالی از فریدون جیرانی با کارنامه پرباری که دارد بعید است. «آقای جیرانی که عاشق سریال 24 است لااقل می توانست یه کپی پیست ریز کنه که به شعور بیننده با این سطح گاف ها توهین نشه»، «به نظر من این سریال اگه دو دهه 60 پخش می شد، می تونست سریال محبوبی باشه اما در روزگاری که منِ مخاطب، سریال هایی مثه 24 و خانه پوشالی رو دیدم و می بینم؛ نه.»، «با تمام احترامی که برای آقای جیرانی قائلم ولی بهتر بود این مجموعه را نمی ساختند چون هم به شعور مخاطب توهین شده هم توانایی های خودش زیر سوال رفته»، «این سریال نقطه قوت خاصی نداشت... ساختار این سریال هم پر اشکال بود، دیالوگ ها و دیالوگ گویی ها خیلی شعارزده بود و ...»، «فیلمنامه در حد یک فیلم سینمایی بود که می شد یه فیلم شسته و رفته ازش درآورد. اگر دقت کنیم این سریال بیشتر از دیالوگ، موسیقی اضافی و صحنه های کش دار الکی داشت.»

4- با وجود تمام این نقدها، خیلی ها هم معتقدند «تعبیر وارونه یک رویا» به نسبت تمام سریال های جاسوسی و اطلاعاتی اخیر یک سر و گردن بالاتر بوده و به لحاظ ساختار هم کاملا قابل دفاع است: «به نظرم این سریال یکی از بهترین سریال های چند سال اخیر تلویزیون بود که البته با استانداردهای بالایی ساخته شده بود.

اگه یک مقایسه ساده بین کیفیت ساخت این سریال و سریال های آبکی این چند ساله بیندازید متوجه می شید که نقد غیرمنصفانه ای انجام داد.» «این سریال در کنار یکسری نقاط ضعف، نقاط قوت زیادی هم داشت.»، «همتون می دونید که کشور ما تا چه اندازه در ژانر پلیسی و امنیتی ضعیفه، چه در سریال چه در سینما!!! تا اونجا که فیلم ها و سریال های پلیسی داخلی بیشتر به کمدی شبیه هستن؛ پس چرا آنقدر با عصبانیت سریالی رو نقد می کنید که از خیلی از سریال های هم رده خودش سرتره؟! این سریال لااقل اگه هیچی نداشت یه موسیقی متن فوق العاده داشت که هیچ کس ازش تمجید نکرد.»

5- برخی از این انتقادها روی نکاتی کاملا ظریف و جزیی متمرکز شده اند؛ نکاتی که وقتی کنار هم قرار می گیرند شاید چندان هم جزیی نباشند. یکی از این نکات، شیوه اسلحه به دست گرفتن توسط ناصر است. برخی نسبت به اینکه یک مامور اطلاعات نباید تا این حد آماتور اسلحه به دست بگیرد گلایه کرده و نوشته اند: «توصیه می شود در صحنه های خلع سلاح یا حمل مجرم لااقل از یک متخصص انتظامی یا نظامی استفاده شود یا در فرم گرفتن سلاح از مربی سلاح استفاده شود جهت آموزش. تمام این سریال پر بود از اشتباهات تاکتیکی و آموزشی.

البته جای تشکر داره از کارگردان و بازیگران مجموعه ولی می تونست حرفه ای تر کار بشه.»، «کارگردان حتی برای شیوه نگه داشتن اسلحه هم با مشاوران انتظامی مشورت نکرده. بچه من هم اگر یک اسلحه بدهیم دستش همینطوری آن را نگه می دارد که این مامور اطلاعاتی نگه داشته» و ... مسئله قابل بحث دیگر این است که چرا اینقدر در سریال باران می بارد. اگر ما تا این حد بارندگی داشتیم قطعا با بحران کم آبی روبرو نمی شدیم.

این نخستین واکنش فریدون جیرانی نسبت به اتفاقات و حواشی سریال تعبیر وارونه یک رویاست. حرف های او را در ادمه بخوانید:

دلم شکست

همه چیز داشت خوب پیش می رفت و تا همان دو قسمت پایانی سریال «تعبیر وارونه ی رویا» در عرش بود. همه از آن تعریف می کردند اما همه چیز در همان دو قسمت دود شد رفت هوا. شبکه اجتماعی و سایت ها پر شد از انتقادها و ایراداتی که به دو قسمت پایانی وارد شده بود. ما همه این انتقادها را با جیرانی در میان گذاشتیم و او به همه آنها پاسخ داد. این مصاحبه عصر روز سه شنبه (10/06/1394) و حدود ساعت پنج بعدازظهر در دفتر جیرانی انجام شد.

سریال تا چند قسمت آخر، سیر حرکتی موفقی داشت و تا حدی طبق استانداردی که از فریدون جیرانی انتظار داشتیم جلو می رفت اما یکمرتبه همه چیز تغییر کرد. یکمرتبه قهرمان داستان مثل رمبو از همه خطرات می گذرد تا تنهایی دختر و دامادش را نجات دهد.

 این مسئله یکی دو روز گذشته با انتقادهای فراوانی روبرو شده. خیلی ها معتقدند جیرانی قصد تخریب وزارت اطلاعات را داشته و برخی دیگر قسمت آخر را یک کمدی ارزیابی کرده اند. خودتان به عنوان کارگردان، چه دفاعی از این مسائل دارید.


- از ابتدا قرار بود قهرمان مان تنها به این طرف مرز بیاید و مثل یک قهرمان آمریکایی آنها را نجات دهد؛ قهرمانی که ما خیلی دوستش داریم. از ابتدا فکر کرده بودم که شخصیت اصلی داستان، سیاوش مشرقی است. سناریو را باید اینطوری تعریف کرد که «تعبیر وارونه یک رویا» درباره یک بازیگر تئاتر است که در شرایطی قرار می گیرد که باید جای یک مهندس هسته ای نقش بازی کند و تا جایی پیش می رود که استحاله می شود و پای یک آرمانی می ایستد. سرانجام هم کشته می شود. داستان اصلی همین است اما به تدریج گفته می شود. یعنی از اول همه چیز طوری چیده شده بود که مامور اطلاعات، تنهایی از مرز رد شود.

یکی از مهمترین انتقادات دقیقا به همین مسئله وارد شده؛ اینکه چطور ممکن است یک مامور اطلاعات پای پیاده از مرز رد شود و بدون هیچ مشکلی خودش را سر بزنگاه به محل حادثه برساند.

- از اول می دانستیم که مامور اطلاعات سریال ما با پای پیاده وسط بیابان راه می افتد و از میان کوه ها خودش را به ارمنستان می رساند و هیچ وقت با گذرنامه از مرز عبور ونمی کند. به همه اینها فکر کرده بودیم. حتی به این مسئله که ناصر چطور خودش را به خانه امن برساند.

کاربرانی که به این مسئله انتقاد کرده اند یک چیزی را متوجه نشدند. اینکه سه قسمت قبل تر ژاله موید، جی پی اسی که داخل ساعتش کار گذاشته بودیم را لای مبل خانه امن موساد می اندازد. یعنی ما از قبل می دانستیم که قهرمان داستان ما می تواند به آنجا برسد. اینها را از نظر منطق درست کرده بودیم. حالا قهرمان ما باید تک و تنها برود جلو و آنها را نجات دهد. وارد ارمنستان شدیم، اتفاقاتی که اصلا پیش بینی اش را نمی کردیم. 20 روز سینه موبیل ما در مرز گیر کرد. به این دلیل که داخل سینه موبیل ما مواد غذایی هم بود و مرز اجازه عبور نمی داد.

15 روز هزینه ما بابت نشستن در هتل برای آزاد شدن سینه موبیل هدر شد. ما یک ماه و نیم برآورد داشتیم و زمانی که به فینال رسیدیم پول مان کاملا تمام شده بود. باور کنید دو روز مانده بود به آخر، هتل تهدید کرد اگر پول ندهید بیرون تان می کنیم. من تماس مستقیم گرفتم با دفتر آقای پورمحمدی و آنها کمک کردند.

چرا آن صحنه ها را در تهران نگرفتید؟

- چون نمی توانستیم در تهران از زن بی حجاب فیلم بگیریم. فقط در خارج از ایران چنین اجازه ای دارم. اگر این زن را به تهران می آوردیم باید یک روسری یا کلاه سرش می کردیم.

حتی در صحنه های داخلی؟

- بله. هیچ کس اجازه ندارد در ایران کسی را بی حجاب کند. یعنی شما نمی توانید بازیگر خارجی را به ایران بیاورید و بی حجاب جلوی دوربین ببرید. آن خانه ی هفته فیلمبرداری لازم داشت اما ما مجبور شدیم فینال را در یک روز بگیریم. قرار این بود که قهرمان ماشین بدزدد خودش را به آن خانه برساند، تعداد زیادی آدم بکشد و بعد به مرحله نجات برسد اما نشد. قرار بود با بدلکار خارجی کار کنیم که در دقیقه آخر نشد. بعد قرار شد بدلکار ایرانی پیدا کنیم که او هم سر قیمت مشکل پیدا کرد و رفت.

دفاع فریدون جیرانی از یک رویا


 یک افسر پلیس ارمنستان که دوست مان بود و اطلاعات فنی راجع به اسلحه گرفتن داشت به عنوان مشاور کنار گروه قرار گرفت و کمک منان کرد. تمام صحنه های اکشن دنیا در پلاتو و در زمان کافی گرفته می شود اما به خاطر موقعیتی که داشتیم فقط سعی مان این بود که صحنه های اکشن، خنده دار از آب درنیاید. من عمدا کشت و کشتار را حذف کردم که خنده دار نشود. تنها چیزی که طبق خواسته مان پیش رفت این بود که مرد سکته کند و بیفتد و تیر توی سر زن بخورد.

نمی توانستید دوباره برگردید و همین صحنه ها را از نو در ارمنستان بگیرید؟

- به این نتیجه رسیدیم که اگر بتوانیم پایان را دوباره با بازیگران در ارمنستان بگیریم. به تلویزیون هم گفتیم که پخش ما را عقب بیندازند تا این اتفاق بیفتد اما یکمرتبه اعلام کردند که زمان پخش سوم مرداد است و چنین امکانی ندارد. 10 بار گفتیم که آقا این سریال چیزی نیست که ما مونتاژ روزانه کنیم و شما روی آنتن ببرید. سریالی است که ما باید 25-24 یا هر تعداد قسمتی هست کامل و مونتاژ کنیم بعد شما با خیال راحت آن را پخش کنید.

گفتیم در قسمت های آخر نیاز به رفتن به ارمنستان داریم. حتی دنبال این بودیم که هزینه اش را جور کنیم و برویم ارمنستان اما نشد. بنابراین مواردی مثل اینکه مامور اطلاعات چرا از توی بیابان می رود و گذرنامه نشان نمی دهد اصلا مشکل نیست چون ماموران اطلاعات دقیقا همینطوری می توانند از مرز بگذرند. همه اینها واقعی است. اینکه آدرس را از روی جی پی اس پیدا می کند هم دقیقا درست است.

فکر ما این بود بازیگر تئاتر که نماینده قشر روشنفکری در جامعه به حساب می آید دارد در شرایطی حرف از آرمان می زند که به نظر من آرمانگرایی در میان بخش مهمی از نسل جوان از بین رفته. تنها چیزی که طبق میل ما درنیامد همان صحنه ورود به خانه بود. کما اینکه صحنه هلی کوپتر ما هم قرار نبود اینطوری باشد. ما فقط سه ساعت هلی کوپتر داشتیم و نمی توانستیم مطابق میل همه کار را انجام دهیم.

پس معتقدید همه مشکلات به این شرایط برمی گردد؟

- شما ببینید در فیلم های خارجی هم یک منطق هایی وجود دارد که اگر نگاه کنید متوجه می شوید یکجاییش می لنگد اما به نحوه ای اجرا می شود که شما سوال نمی کنید چرا منطقش این است. در یکی از فیلم هایی که من به شدت دوستش دارم به اسم «اسلحه مرگبار 1» مل گیبسون را دستگیر کرده اند و در زندان است.

اگر من و شما اینجا داشتیم سناریو را می نوشتیم ساعت ها فکر می کردیم که مل گیبسون چطوری باید دستش را باز کند و نجات پیدا کند. آنجا اما به چنین چیزی فکر نمی کنند. می گویند اکشن است و باید دربیاید. چرا؟ برای اینکه طوری آن صحنه فرار را می گیرند که تو سوال نمی کنی.

قهرمانش را باور می کنی.در این صحنه تمام صحنه های اکشن دنیا را می توانم برای تان روی کاغذ بیاورم که منطق های صحنه های اکشن شان می لنگد اما پرداخت ها جوری است که منطق به چشم نمی آید. اگر ساختار بلنگد شما از منطق سوال می کنی. اکشن را ساختار نجات می دهد، نه قصه. اکشن ها قصه ندارند فقط ساختار درون شان مهم است.

اما شما اکشن نساختید.

- بله ولی انتهای ما یک اکشن قوی نیاز داشت.

شما حرفه ای این کار هستید و می دانید که این محدودیت ها وجود دارد، بنابراین باید راهی پیدا می کردید که این محدودیت ها را دور بزنید.

- ما از اول طراحی مان غلط نبود. فقط آخر به این مشکل رسیدیم.

اما مشکل در قسمت آخر نبود. از زمانی که مامور اطلاعات شیشه ماشین را پایین می کشد و ترور می شود به سریال ایراد وارد است.

- آن هم اشکال ندارد. دقیقا مثل همین واقعیت اتفاق افتاده. ترور که قرار نیست در خانه اتفاق بیفتد، قرار است در خیابان باشد. قرار بوده یک نفر مراقب دم خانه باشد. عین تمام مراقب هایی که در واقعیت توی چنین شرایطی کشته شده اند، مامور ما هم شیشه را پایین می دهد و کشته می شود. ما اشتباه نکردیم. ما دوتا مرگ پشت سر هم داشتیم و اینطور به نظر آمد که ما داریم نیروهای اطلاعاتی را ضعف می شماریم.

در صورتی که اینطور نبود. نیروهای اطلاعاتی باید رودست می خوردند تا ما ته داستان به هدف اصلی مان می رسیدیم. ما به این فکر کرده بودیم که اینجا باید ربایش صورت بگیرد. حالا من ربایش را نشان نمی دهم. در طراحی اول مان هم این بود که نشان ندهیم.

 آن مردی که دم در می میرد از واقعیت گرفته شده. واقعا ما اشتباه نکردیم که مامور را بکشیم. واقعا ماموری در چنین شرایطی کشته شده. اینها پشت سر هم مثل پازل قرار می گیرند. حالا این پازل یک وقت هایی یک جاهایی اش هم اشکال پیدا می کند.

در ارتباط با ماجرای همین شیشه ماشین دو قسمت قبل می بینیم که برازنده وقتی یک لحظه شیشه را پایین می دهد ناصر بهش می توپد اما خود مامور اطلاعات نمی داند که نباید این کار را انجام دهد؟

- برای اینکه ترور قرار بوده در خیابان انجام شود. می گوید تروریست ممکن است همان باشد که دارد شیشه ماشینت را پاک می کند چون تمام تجربه اطلاعاتی ها این بوده که ترورها در خیابان انجام می شود. ربایش در آخرین لحظه اتفاق می افتد. وقتی جاوید کشته می شد. از بالا تصمیم می گیرند که ربایش توسط رویا انجام شود. قرار نبوده رویا این کار را بکند.

 ربایش در برنامه شان بوده اما نه توسط رویا. نکته اینجاست که ترور در خیابان انجام می شود و تا به حال هیچ کدام شان ربوده نشده اند؛ بنابراین اطلاعات فکر نمی کند چنین شرایطی پدید بیاید. حالا شاید پرداختش ضعف داشته باشد اما منطق اش درست است. تمام مواردی که انتقاد کرده اند در واقعیت وجود دارد. ترور ساختگی، جابجایی، عبور از سنگلاخ ها و ... همگی واقعی است؛ ما فقط یک مقدار ادویه اش را زیاد کردیم.

در اول سریال حضور ناصر را در ارمنستان می بینیم که در شمایل یک توریست رفته. خب این پذیرفتنی است ولی آخر داستان این شکل سفر تنهایی باورپذیر نیست.

- فینال دیگر نقطه نهایی است. باید کارتش را بگذارد و برود. تازه همین هم از نظر تلویزیون سخت بود که بخواهد یک مامور خودسر نشان دهد که به تنهایی سفر می کند. معمولا این کارها در تلویزیون انجام نمی شود. البته ما برای ترمیم فضای خودسری این مامور، یک دیالوگ برای داریوش ارجمند نوشتیم که می گوید با اجازه من به سفر می روی. ما هیچ گونه اشتباه فنی نکردیم؛ یک قهرمان تنها می خواستیم که به کوه ها برود و تنها سفر کند.

پارت اول سریال خیلی با قدرت جلو می رود و وارد حیطه هایی می شود که در تلویزیون زیاد سراغ نداشته ایم اما قهرمان بازی قسمت آخر را بیننده ایرانی زیاد دیده و توقع دارد چیز متفاوتی ببیند.

- اشکال ندارد. آشنازدایی نکردیم. قسمت اول هم آشنازدایی نکردیم و فقط قسمت دوم یک جاسوس جذاب گذاشتیم؛ آن هم به خاطر این بود که یک شانس بزرگ آوردیم. شانس بزرگ مان این بود که آقای صالحی (رییس سازمان انرژی اتمی) سعه صدر داشت وگرنه دچار مشکل می دیم. هیچ سازمانی به این شکل نیست که رییس آن خودش مستقیم زنگ بزند تشکر کند.

دفاع فریدون جیرانی از یک رویا


آقای صالحی سناریو را خوانده بود یا بعد از پخش زنگ زد و تشکر کرد؟

- تلویزیون یک مقدار ترسیده بود؛ مرتضی اصفهانی (نویسنده) به طور ضمنی مسئله را مطرح کرده بود. 9 قسمت سریال دیده شد. از طرف تلویزیون گفتند یک چیزهایی را اصلاح کنید؛ کردیم و تحویل دادیم.

پس برای همین است که در سازمان انرژی هسته ای مامور خیانتکار و جاسوس می بینیم.

- بله برای همین است که می گویم آقای صالحی سعه صدر داشت. ما با وحشت و هراس این شخصیت را در سریال گذاشتیم. انصافا آقای اصفهانی هم پای این مسئله ایستاد و حتی ابعاد آن را گسترده تر کرد. معتقدم اگر سازمانی دیگر بود حتما گیر می داد چرا مامور ما را جاسوس نشان داده اید. اگر سعه صدر باشد خیلی اتفاقات خوب در تلویزیون می افتد.

من سریالی برای پلیس نوشته بودم کل آن را رد کردند چون مامور عصبی و خشن بود. ما می خواستیم «تعبیر وارونه یک رویا» زن نداشته باشند، همانطور که در آثار جاسوسی زن و خانواده کمرنگ است. ما زن های قهرمان های اصلی را از داستان خارج کردیم. به نظرم این چیزها تازه است. من باز تکرار می کنم وزارت اطلاعات اعتماد کرد؛ پول نداغد ولی اعتماد کرد. اعتماد کرد که ی چیزهایی نشان داده شود. شما برای اولین بار می بینید که در یک دفتر با این دقت شنود گذاشته شود؟

یکی از ایرادهای پایان سریال این است که انگار به زور می خواهد مامور امنیتی را بزرگ کند.

- به نظرم به زور نیست. این تفکر به خاطر این است که خودمان خودمان را باور نداریم. البته یک مقدار به ساختار فنی فیلم ها برمی گردد ولی باز خودمان را قبول نداریم. برای همین وقتی قهرمان ما یک رفتاری انجام می دهد، نچسب می شود، هندی می شود...

آخر ما قهرمان های پذیرفته شده در سینما داشته ایم؛ الی ماشاءالله نقش های اکشن جمشید هاشم پور.

- این مامور عملیاتی است، کارشناس فکری داریوش ارجمند است.

تا قسمت آخر ما حرکتی از ناصر نمی بینیم که نشان از عملیاتی بودن او داشته باشد؛ به همین خاطر همین رفتارش در قسمت آخر پذیرفتنی نیست.

- چرا؛ اول سریال صحنه اکشن داشتیم. در ارمنستان فرار کرد. اسلحه کشید، دو نفر را کشت. ما یک سکانس عالی در ارمنستان گرفته بودیم اما باز آن جا هم دچار مشکل شدیم. یکی از آن دو ماشین که دنبال هم بودند باید تصادف می کرد و ماموران آن طرف نابود می شدند و ماشین دیگر فرار می کرد. امکانات نبود که این صحنه را بگیریم ولی صحنه اکشن گرفته بودیم پس قهرمان عملیاتی را نشان داده ایم. نمی دانم چرا یادتان نمانده. در قسمت چهار و خیلی زود نشان دادیم. البته اگر الان سناریو را بنویسم ارمنستان را وسط فلش بک می گذارم.

در شکل فعلی مسیر داستان از قسمت چهار عوض می شود.

- بله، عملیات قهرمانی در قسمت یک و دو و سه و چهار داشتیم. یعنی اینطور نبود که الکی روی قهرمان سوار شویم.

در صحبت های تان اشاره کردید قهرمان تان سیاوش مشرقی باشد اما در طول داستان در سایه است. یعنی آنقدری که داستان محسن و ژاله و هاشم جاوید و دیگران را می بینیم، سیاوش را نمی بینیم.

- منظور این نیست که سیاوش در همه فیلم حضور داشته باشد. قهرمان اصلی کسی است که یا درباره اش حرف می زنند یا به او می رسند. از ابتدای فیلم درباره این قهرمان (برازنده، دانشمند هسته ای) حرف می زنیم. داستان سریال دو عشق عجیب و غریب دارد ولی از عشق عجیب و غریب به برازنده می رسیم. یعنی حتی از عشق روانبخش به برازنده می رسیم.

درباره تصویر ماموران امنیتی هم صحبت کنیم. بازی داریوش ارجمند زیاد از حد نبود؟

- اصلا اینطور نبود. اولا من برای اولین بار در این سریال نشان داده ام که یک مامور امنیتی یک مجرم را می زند یا یک مامور امنیتی برای دیگری اسلحه می کشد. اگر شما همچین چیزی سراغ دارید به من بگویید. من سر همان مامور امنیتی که دعوا می کند با مشاورم بحث کردم؛ مشاورم اجازه داد این کار را بکنم ولی خیلی هم راضی به این نبود که او را بزند. کما اینکه وقتی اسلحه را در دهان قهرمان داستان می کند یعنی در آمد. شما ندیدی. ما چند چیز جنگیدیم. مامور اطلاعاتی عصبانی بشود، داد بزند. چرا؟ چون می خواستم این مجموعه باورپذیر باشد. مگر مامور امنیتی ناراحت و عصبی نمی شود؟ به ژاله موید سیلی می زند.

 حالا شما نمی بینید چون کوتاه شده ولی نکته اینجاست که اینها را در فیلم های دیگر ندیده اید. اصلا اجازه نمی دهند این اتفاق ها بیفتد. در حالی که بحث اصلی من این بود که مامور اطلاعاتی ناراحت می شود، عصبانی می شود، حتی سیگار می کشد. صحنه سیگار کشیدن دو مامور را درآوردند. البته همه جای دنیا کشیدن سیگار در فیلم ها ممنوع شده اما من گفتم یک قهرمان اطلاعاتی می تواند سیگار بکشد؛ مگر در عالم واقع نمی کشد؟ نکته اینجاست که خیلی اتفاقات در این سریال افتاده که در دیگر سریال ها نیفتاده.

در سریال «جستجوگران» محمدعلی سجادی قهرمانش (مسعود رایگان) که مامور مبارزه با مفاسد اقتصادی بود را با سیگار نشان داد اما این صحنه کوتاه شد.

- الان که اجازه نشان دادن سیگار وجود ندارد، مامور اطلاعاتی که اصلا نباید سیگار به دست باشد.

مثال هایی که زدید و گفتید اولین بار در سریال شما برای ماموران امنیتی رخ داده مربوط به سریال های تلویزیونی است دیگر، چون در سینما نمونه های مختلفی از عاشق شدن، تمرد و ... داشته ایم.

- منظورم سریال های تلویزیونی است.

در قسمت های اول چند صحنه تعریف و گریز خوب داشتید که اتفاقا به مضمون جاسوسی سریال خیلی کمک کرد. در ادامه کم می شود و در پایان که باید اوج بگیرد، خبری از آن نیست.

- شاید؛ من این مسئله را رد نمی کنم. اصلا چیزهایی که در فضای مجازی نوشته شده درست است ولی می گویم رفتار ما هم در پرداخت داستان غلط نیست، ضمن اینکه ما نخواستیم اقتدار ماموران امنیتی را زیر سوال ببریم. یادتان باشد در ابتدای داستان مامور امنیتی در داخل موساد منبع دارد که این را هم تا حالا در تلویزیون ندیده ایم چون اینقدر زیرنویس داشت یک عده این چیزها را ندیدند.

اگر فرصت داشتید به شکل دیگر تدوین می کردید که این اتفاق برای سریال رخ ندهد؟

- ما به تلویزیون پیشنهاد دادیم صبر کنید سریال را به طور کامل مونتاژ کنیم و به شما بدهیم. کمبودهایی را هم که داریم در ارمنستان بگیریم.

چرا سیاه و سفید نشد؟

جیرانی در سریال قبلی اش «مرگ تدریجی یک رویا» با الهام از سریال های آمریکایی نوآوری هایی در تیتراژ، خلاصه داستان و روایت قصه داشت. او می خواست در این سریال جدیدش هم اتفاقات جدیدی را در ساختار سریال سازی تلویزیون به وجود بیاورد. یکی از کارهایی که او قصد انجامش را داشت، پخش سریال به طریقه سیاه و سفید بود که در آخرین لحظات تلویزیون با آن مخالفت کرد: «من از همان ابتدا تصمیم این بود که سریال سیاه و سفید پخش شود و بر همین اساس هم در طول تصویربرداری همه طراحی هایم در نورپردازی و ... بر اساس پخش سیاه و سفید انجام شد.

اگر مطمئن بودم که تلویزیون سریال را سیاه و سفید پخش نمی کند، قطعا سکانس های بارانی را طور دیگری می گرفتم که خیلی از نکات در آن لو نرود اما در نهایت تلویزیون تصمیمش بر این شد که سریال را رنگی پخش کند. در هر حال اصرار من برای پخش سیاه و سفید این بود که سردی روابط بیشتر به مخاطب القا شود.»

دفاع فریدون جیرانی از یک رویا


جیرانی همچنین قصد داشت که سریالش را بدون تیتراژ ابتدایی روی آنتن بفرستد که تلویزیون با این مسئله هم مخالفت کرد: «به من گفتند که تماشاگر تلویزیون عادت ندارد سریال را بدون تیتراژ ببیند، باید حتما خلاصه داستان داشته باشد و تیتراژ و بعد سریال شروع شود؛ بنابراین در کمتر از 24 ساعت به ایده این تیتراژی که می بینید رسیدیم.»

مرتضی اصفهانی کیست؟

در تیتراژ سریال نام فردی به نام «مرتضی اصفهانی» به عنوان نویسنده کنار نام جیرانی می آید؛ فردی که اگر نامش را در گوگل سرچ کنید، اطلاعاتی درباره سابقه فیلمنامه نویسی او به دست نمی آورید، مگر همین سریال جیرانی. البته در همین سرچ گوگلی به صفحاتی برمی خورد که نام اصفهانی در کنار نام بهروز افخمی و پروژه «روباه» دیده می شود. او در واقع همان مشاور و رفیق افخمی است که خودش از ماموران قدیمی وزارت اطلاعات است و در اینجا در کنار جیرانی به عنوان فیلمنامه نویس حضور داشته.

جیرانی درباره اینکه چرا نام او به عنوان نویسنده در تیتراژ آمده می گوید: «من حقوق معنوی همه کسانی که کمک می کنند را رعایت می کنم، ضمن اینکه طرح اولیه تعدادی از فیلم های پلیسی جاسوسی که طی این سال ها ساخته شده برای مرتضی است. به گفته خودش، طرح «به رنگ ارغوان» هم متعلق به او بوده. البته من هیچ وقت این موضوع را از حاتمی کیا نپرسیدم و به استناد حرف خودش این را می گویم. در هر حال او در نگارش فیلمنامه «تعبیر وارونه ی رویا» حضور پررنگی داشت و خیلی از موقعیت های داستانی و پیچش های داستان متعلق به اوست.»

چگونگی انتخاب بازیگران

- جیرانی در «تعبیر وارونه ی رویا» ترکیبی از بازیگران سینما و تئاتری را در کنار تعدادی بازیگر جوان و ناشناخته قرار داده بود. او درباره رسیدن به این ترکیب می گوید: «برای نقش ناصر چندین گزینه را مد نظر داشتیم. بعد از بالا و پایین کردن گزینه هایم در نهایت با همفکری رحمان سیفی آزاد به امیر جعفری رسیدیم که آمد. خیلی با هم حرف زدیم و برای این نقش قرارداد بست. فرزین صابونی و الهام کردا را هم رحمان به من معرفی کرد.

البته بازی کردا را در یکی دوتا کار دیده بودم اما از فرزین کاری ندیده بودم. هر دوی شان آمدند و دیدم برای نقش ها مناسب هستند. فرهاد قائمیان هم قرار بود نقش دیگری در این سریال بازی کند ولی در نهایت دیدیم برای نقش محسن روانبخش بهتر است.

نیما نادری را هم ستاره اسکندری به من معرفی کرد. او پسر بزرگ علیرضا نادری است. برای نقش دختر ناصر هم با چند بازیگر صحبت کردیم اما تصمیم بر این شد که از بازیگران ناشناخته استفاده کنیم. از خیلی ها تست گرفتیم و سرانجام آزاده سدیری برای این نقش انتخاب شد.»

 

منبع : برترین ها

آتیش بازدید : 99 نظرات (0)


مجله همشهری سینما 24: مصاحبه مان با ساره بیات کوتاه است اما همین هم نکته هایی دارد؛ آن قدر که کم و بیش شخصیت هنری او را مشخص می کند. ما با او از جدایی نادر از سیمین شروع کردیم و به فیلم محمد رسول الله (ص) رسیدیم؛ فیلمی که این روزها اکران شده و بیات در آن نقشی مهم، حلیمه، را بازی می کند.

وقتی می خواستیم برای این گفت و گو آماده شویم، دنبال مصاحبه ها و مطالب قدیمی شما گشتیم. اما گفت و گوهای زیادی پیدا نکردیم. برای همین گفت و گو هم که خیلی طول کشید تا پیدایتان کردیم. کم حرفید یا دوست ندارید درباره کارتان حرف بزنید؟

شاید هم دلیل سومی وجود دارد؛ حرفی برای گفتن ندارم و برخلاف خیلی از آدم های این روزها خودم را در تمام حوزه ها متخصص و دانای کل نمی دانم. نهایت تلاشم حضور با تمام وجود در فیلم هاست و اگر قرار بر حرف زدن باشد، اثر خلق شده و نتایج آن کافی است. کلا در زندگی شنونده بودن را به گوینده بودن ترجیح می دهم. برای حرف زدن زمان زیاد است.


بازیگر پیشگو نیست!


راستش هرچقدر تلاش کردیم که بدون مراجعه به اطلاعات سایت ها و مجلات، به ساره بیات قبل از «جدایی نادر از سیمین» برسیم و ببینیم چه فیلم یا سریالی بازی کرده، چیزی یادمان نیامد. بعد که مرو کردیم دیدیم هم سریال کار کرده اید هم تئاتر. اما جدایی... در معرفی و جاافتادن شما خیلی نقش داشته؛ درست مثل اتفاقی که برای خسرو شکیبایی در «هامون» افتاد. گاهی رهایی از این قله ممکن نیست. شما الان راضیه جدایی... را فراموش کرده اید؟ از آن نقش خلاص شده اید؟

گرفتار و مبتلا و یا اسیر راضیه نیستم که از آن خلاص شوم یا رهایی یابم، بلکه راضیه یکی از بخش های جذاب و فوق العاده زندگی کاری من محسوب می شود که در مسیر تکامل زندگی کاری ام همراهی بی نظیری با من کرده. کاراکتر راضیه توان من را در ادامه این راه افزایش داده. راضیه برای من انرژی است، نه ایستگاهی که در آن توقف کنم.


برای جداشدن از یک نقش چه می کنید؟ زود می روید سیر یک فیلم دیگر یا نه، می روید مسافرت، کتاب می خوانید، می روید دنبال زندگی شخصی و اصلا به سینما فکر نمی کنید؟ اصلا این قدر درگیر نقش می شوید که نیاز به بازسازی روحی داشته باشید؟

برای جداشدن از نقش قبلی، فیلم جدیدی را شروع می کنم، به همین سادگی. بازیگری یعنی همین. البته نکات شما را رد نمی کنم، به انضمام فاصله زمانی منطقی بین پذیرش دو نقش. ترجیح برای من فاصله بین پذیرش دو نقش زندگی کردن است؛ یعنی همان حرف های شما، یعنی نفس کشیدن، تجربه کردن، شنیدن، تماشاکردن.


بازیگر پیشگو نیست!


اصغر فرهادی برای نزدیک کردن بازیگر به شخصیت های فیلمش کلی طرح و برنامه دارد. مثلا شنیده ایم به شما توصیه کرده که مدتی با چادر و مقنعه رفت و آمد کنید یا پولی در کیفتان نگذارید تا نتوانید چیزهایی را که دوست دارید بخرید. این شیوه نزدیک شدن به نقش را بعدها برای خودتان تکرار کرده اید؟ اصلا چطور به نقش نزدیک می شوید؟ با فاصله با آن طرف می شوید یا در آن حل می شوید؟

سبک آقای فرهادی برای گرفتن بازی از بازیگرانش سبک متفاوت و دشواری است و آثارشان اثبات کرده که این شیوه، شیوه متفاوت و راضی کننده ای است. ضمن این که تسلط آقای فرهادی در این روش غیرقابل انکار است. و در مورد این دعوای قدیمی دنیای بازیگری (حل شدن در نقش و درگیر شدن با آن یا فقط هنر بازیگری)، از تعامل با کارگردان می توان یکی از این دو راه را انتخاب کرد.


برای شخصیت طراحی دارید؟ مثلا می گویید این شخصیت در نقطه A است، بعد کم کم تغییر می کند و به نقطه B می رسد؟

طراحی برای من یعنی فیلمنامه به اضافه شیوه روایت کارگردان. از تلفیق فیلمنامه و کارگردانی می توان به شخصیت پردازی رسید و این اصل مهمی برای من است؛ قرارگرفتن در اتمسفری که توسط کارگردان هدایت می شود و من در آن به ایفای نقش می پردازم. شرایط ایده آل برای بازیگر فیلمنامه سنجیده و کارگردانی درست است که با ضعف یکی از این دو حتما طراحی بازیگر دچار مسئله خواهدشد.




بازیگر پیشگو نیست!

کارنامه تان را که مرور می کنیم می بینیم بیشتر انتخاب هایتان زن هایی اند که مدام با خودشان در کشکمش اند. همه چیز درونی است و آنچه که بیرون دیده می شود تنها سطح ماجراست. از جدایی... تا ناهید و حتی خداحافظی طولانی، نگاه کردن به چهره تان حکایت از یک غم خیلی عمیق دارد که انگار نمی شود از شرش خلاص شد. این انتخاب ها «پیش آمده» یا این که فکر کرده اید در آنها بهتر عمل می کنید؟


یکی از جذابیت های بزرگ بازیگری برای من مواجهه با چالش برای درک یک شخصیت است. برای همین، شخصیت های چندوجهی، خاکستری، حتی مرموز برایم جذابیت بسیاری دارند. شخصیت سطحی احتیاج به بازی ندارد.


شما چطور یک نقش را انتخاب می کنید؟ می خواهیم بدنیم معیارتان دقیقا چیست؛ کارگردان، همکاران، فیلمنامه، حس و حال خودتان، سختی نقش یا چیزهای دیگر...؟ مثلا می شود بگویید بازی در «خواب زده ها» و «خداحافظی طولانی» را برای چه قبول کردید؟

فیلمنامه، کارگردان، عوامل پشت صحنه. همه اینها عوامل موثر در انتخاب من اند که البته منوط به احوالات خودم در آن روزهایم هستند. دلیل انتخاب «خواب زده ها» جواب سوال سوم شماست: پایان دادن به راضیه جدایی... با بازی نازگل مشرقی خواب زده ها؛ دو ژانر و اتمسفر کاملا متفاوت که البته حضور آقای جیرانی انگیزه ام را تقویت می کرد. دلیل انتخاب «خداحافظی طولانی» هم علاقه ام به سینمای فرزاد موتمن بود.


بازی در فیلمی مثل «محمد رسول الله (ص)» برای بازیگران یک ریسک است؛ از یک طرف عوامل حرفه ای بین المللی حضور دارند که کار کردن با آنها جذاب است و از طرف دیگر، در همان مرحله خواندن فیلمنامه می شود مطمئن شد که هیچ شخصیتی جز پیامبر(ص) نقش اصلی نیست و آن قدرها فرصت دیده شدن برای بقیه بازیگرها وجود ندارد. شما چطور با این فیلم برخورد کردید؟

به نظرم تمام بازیگران فیلم «محمد رسول الله (ص)» نقش اصلی اند. برای این که با هر مقدار حضور، در آن، نشانی حضرت را می دهند. یعنی تکمیل شدن یک پازل که با حذف یکی از این نقش ها، طراحی ناقص می شود. برای این که تماشاگر با اتمسفر یا قصه ای از نقش اصلی رو به روست، نه صورت، فیزیک و میمیک او. برای پذیرش حلیمه حتی لحظه ای درنگ نکردم.


بازیگر پیشگو نیست!


فیلم «محمد رسول الله (ص)» از آن نوع فیلم هایی است که بازی رئال به شیوه معمول نمی طلبد، چون آن قدرها روی بازیگر مکث می کند تا شخصیت پردازی کند. طراحی تان برای نقش چه بود؟ راهنمایی ها چه بود؟ قرار بود چطوری بازی کنید و چطور به نظر برسید؟

تعداد و تنوع نقش ها شبیه جزئیات متنوع و پراکنده است، اما جزئیاتی جذاب و مهم که کنار هم قرار گرفتن آنها کلیت مهمی به اسم حضرت رسول (ص) را روایت می کند. بنابراین مهم این است که من در نقش حلیمه که یکی از جزئیات است اما مهم، تمام تلاش خود را برای برقراری ارتباط تماشاگر با کلیت زندگی حضرت رسول انجام بدهم. البته در اهمیت کاراکتر حلیمه همین کافی است که برای بررسی دوران کودکی حضرت، شخصیت حلیمه فصلی جدانشدنی است و بسیار پراهمیت.


حلیمه از معدود نقش های شماست که کشمش درونی ندارد و بیشتر، متمرکز است روی بروز احساس. برای شما هسته مرکزی بازی چه بود؟ می خواهیم بدانیم خودتان در طراحی نقش می خواستید چه جنبه ای از شخصیت بیشتر دیده شود؟ کدام وجه احساسی اش؟ حرف ما درباره آن چیزی است که خودتان به فیلمنامه اضافه کردید و الان دوست دارید دیده شود.

درواقع این تنها نقشی است که اصلا به دیده شدن بازی خودم توجهی نداشتم. آن قدر غرق لذت و عشق معنوی بودم که از خدا خواستم به من نیروی مضاعف عطا کند تا از پس سنگینی این شخصیت بربیایم. فقط دعا می کردم و از خدا می خواستم کمکم کند و هیچ طرح جز ذکر در طول کار یادم نمی آمد. عشق و شیدایی حلیمه به حضرت رسول (ص) و روایت دو فصل زندگی حلیمه قبل و بعد از مواجهه با حضرت، نکات مهم پردازش شخصیت حلیمه بود در بازی من.


ساره بیات، از «جدایی...» تا «محمد رسول الله (ص)»

حلیمه یک شخصیت تاریخی است که قاعدتا نزدیک شدن به آن خیلی سخت است. شما حلیمه خودتان را ساختید یا حلیمه مدنظر مجید مجیدی را؟ یا نه، به این فکر کردید که مثلا باید به تاریخ وفادار باشید و همه چیز را در مطالعات به دست بیاورید؟

همه چیز کاملا توام با تعامل بود؛ تعاملی بود بین کارگردانی کاردان که پناهگاه امنمان بود و منی که ولع داشتم برای حضورم در این کار. من حلیمه خود را ساختم با راهنمایی های آقای مجیدی، با تایید ایشان و با نظارت لحظه لحظه شان بر کل اثر، نه تنها نقش حلیمه. ضمن این که ما برشی از تاریخ را روایت کردیم؛ بنابراین پایبندی به تاریخ و شخصیتی که بعد از آن شکل گرفته نکته بسیار بااهمیتی است.

با آقای شجاع نوری که صحبت کردیم، می گفت هروقت گریم می شد و خط ها روی چهره اش می آمد، انگار استحاله پیدا می کرد و به خود شخصیت عبدالمطلب نزدیک می شد. گریم روی بازی شما چنین تاثیری داشت؟ اصلا عوامل خارجی چه کمکی کردند؟ با ذکر مثال لطفا!

مطمئنا کار تمام عوامل تاثیرش را بر صورت و کارم می گذارد، هرکس به نوع، و سعی می کنم از تمام تلاششان برای رسیدن به بهتر شدنم در اثر استفاده کنم. عوامل خارجی با تحقیق و تفحص بسیار موشکافانه به جزئیات پرداختند. وسواس آنها کارم را دشوارتر می کرد و مدام جدیت را یادآور. حضورشان دلگرمم می کرد و خیالم را آسوده. کاردانی آنها مرا به نقش نزدیک و نزدیک تر می کرد و در انتها بسیار از نتیجه راضی بودم و ارتباط خوبی برقرار می کردم. البته به هیچ وجه نمی شود منکر دانش، تجربه و هنر همکاران وطنی خود شد که همیشه قدران زحمات و انتقال تجربیاتشان در کارهای مختلف به خودم هستم.


جایی گفته اید معمولا بین بد و بدتر انتخاب نمی کنم و همیشه سعی کرده ام بهترین انتخاب ها را داشته باشم. حالا که کارنامه تان را نگاه می کنید بینشان هیچ انتخاب بدی نمی بینید؟

در سینمای ما بازیگر پیشگو نیست، بلکه نهایتا براساس تجربه، هوش و ارزیابی در لحظه تصمیم می گیرد. فیلمنامه خوب و متفاوت برای فرار از تکرارها، کارگردان خوب و یک گروه درجه یک و حرفه ای عواملی هستند که بازیگر را برای پذیرش یک نقش نه تنها راضی، بلکه تشویق می کنند. اما این که خروجی اثر چه خواهد شد و تماشاگر با آن چه برخوردی خواهدکرد پیش بینی اش برای بازیگر کار دشواری است.

آتیش بازدید : 132 نظرات (0)
روز جمعه مراسم ختم مرحوم علی طباطبایی برگزار شد که در این مراسم حضور حبیب و آرمین زارعی جزء نکات جالب مراسم بود.

مراسم ختم مرحوم علی طباطبایی

مراسم ختم مرحوم علی طباطبایی بازیگر سینما بعد از ظهر روز جمعه 13 شهریور ماه با حضور جمعیت مردمی و هنرمندان و ورزشکاران برگزار شد.

از حاشیه های این مراسم می‌توان به حضور حبیب محبیان خواننده لس آنجلسی و آرمین زارعی ( آرمین 2afm ) خواننده زیر زمینی اشاره کرد.


ورود حبیب به مراسم ختم علی طباطبایی

ورود حبیب به مراسم ختم علی طباطبایی


حبیب در مراسم ختم علی طباطبایی

حبیب در مراسم ختم علی طباطبایی


آرمین زارعی در مراسم ختم علی طباطبایی

آرمین زارعی در مراسم ختم علی طباطبایی

  منبع: yjc.ir

آتیش بازدید : 109 نظرات (0)

شبنم قلی خانی عکس جدیدی از خودش پس از زایمان و مادر شدن منتشر کرده است. شبنم قلی خانی در استرالیا زندگی می کند.

عکس شبنم قلی خانی

چند هفته ای از خبر بچه دار شدن شبنم قلی خانی می گذرد.

در این مدت این بازیگر 37 ساله هنوز عکسی از فرزندش را منتشر نکرده است.

شبنم قلی خانی که در استرالیا حضور دارد, عکس زیر را به عنوان جدید ترین عکس خودش منتشر کرده است.

در عکس زیر کالسکه فرزند شبنم قلی خانی دیده می شود!


عکس جدید شبنم قلی خانی

عکس جدید شبنم قلی خانی

 

برای اطلاع از آخرین اخبار و عکس های شبنم قلی خانی کلیک کنید.



منبع: صفحه شخصی شبنم قلی خانی

آتیش بازدید : 96 نظرات (0)

هرکس دوست دارد زندگی رسول خدا را تبیین کند، بهتر است سنت او را منتشر کند نه اینکه مانند این مفسدان عمل کند و ما در مورد مشاهده و نمایش این فیلم هشدار می دهیم

اظهار نظر مفتی عربستان درباره فیلم حضرت محمد(ص)

شیخ عبدالعزیز آل الشیخ مفتی و رئیس هیئت علمای عربستان در گفتگویی با الحیاة گفت: نمایش فیلم «محمد رسول الله ص» شرعا جایز نیست.

 

وی این فیلم را فیلمی مجوسی و اسلام ستیزانه توصیف کرد و در مورد نمایش آن هشدار داد.

 

مفتی عربستان بدون اشاره به محتوای این فیلم تاکید کرد: رسول الله(ص) از این فیلم و صفاتی که در آن به وی نسبت داده شده به دور است و غیر واقع را به نمایش می گذارد و موجب استهزاء به پیامبر و جایگاه وی بوده زیرا اقدامی فاجرانه(!!!) و به دور از دین و موجب تخریب چهره اسلام است.

وی افزود: هرکس دوست دارد زندگی رسول خدا را تبیین کند، بهتر است سنت او را منتشر کند نه اینکه مانند این مفسدان عمل کند و ما در مورد مشاهده و نمایش این فیلم هشدار می دهیم زیرا سازندگان این فیلم امین نیستند و عادت آنها دروغ گویی است.

 

خاطر نشان می شود یکی از مصیبت های کنونی در جهان اسلام، وجهه زشت و خشنی است که به لطف همین آقای آل الشیخ و تکفیری ها از اسلام به نمایش گذاشته اند و فیلم محمد(ص) می کوشد تا اندازه ای، به معرفی چهره حقیقی پیامبر گرامی اسلام بپردازد و مخالفت حقیرانه مفتی اعظم(!) عربستان با این فیلم، بیانگر نوعی درماندگی و عجز از سوی کسانی است که نه تنها هنری در معرفی پیامبر نداشته اند که با فتواها و رفتارهای خود، چهره ای خشن و غیرمنطقی از اسلام و پیامبرش به نمایش گذاشته اند.


منبع : yjc.ir

آتیش بازدید : 78 نظرات (0)

پانته‌آ مهدی‌نیا عنوان کرد به یاد دارم روزی که رهبر معظم انقلاب برای بازدید به لوکیشن فیلم تشریف آوردند و ما قسمت‌هایی از فیلم را بدون رتوش برای اولین بار دیدیم، همه عوامل شروع به گریه کردند.

آتیش بازدید : 98 نظرات (0)

درست از روزی که ازدواج کرده، علاقه مند به فوتبال هم شده است. خودش می گوید این جذابیت و هیجان فوتبالی را مدیون همسرش است. حالا به عنوان یک هوادار پروپاقرص فوتبال، از دغدغه هایش می گوید و از علی دایی و علی کفاشیان به عنوان نمادهای فوتبالی ایران. میهمان این هفته غیرورزشی مان، نیوشا ضیغمی است. بازیگری که همین چند روز قبل، در جشنواره روسیه به عنوان بهترین بازیگر انتخاب شد و سابقه ای طولانی در سینمای ایران دارد.

آتیش بازدید : 93 نظرات (0)

شب گذشته ( سه شنبه 10 شهریور) برنامه خندوانه با اجرای رامبد جوان آغاز شد. او شادی این قسمت از برنامه را به امداد خودروهایی که به ماشین‌ های در راه مانده کمک می‌کنند تقدیم کرد.

آتیش بازدید : 191 نظرات (0)

هومن سیدی بازیگر سینما و تئاتر و تلویزیون که اخیرا فیلم سینمایی جدید خود را کارگردانی کرده است در رابطه با زندگی خصوصی خود و آزاده صمدی در اینستاگرامش نوشت:


آتیش بازدید : 1381 نظرات (0)

در آبان ماه ۱۳۵۰ خبری عجیب محافل سینمایی ایران را تکان داد و آن خبر، خبر ِ ازدواج علی حاتمی (عباسعلی حاتمی) جوان‌ترین کارگردان سینمای فارسی  با «زری خوشکام» ستاره ایی که خیلی زود در سینما درخشید.

آتیش بازدید : 113 نظرات (0)

در دنیای غرب که فاش گویی در مورد چنین مسائلی چندان مذموم به شمار نمی رود، بسیاری از چهره ها از مصرف مواد مخدر و مبارزه شان برای ترک آن صحبت کرده اند تا به سایر معتادان نشان دهند که نباید ناامید بود

تعداد صفحات : 4

درباره ما
بروز ترین اتفاقات ایران و جهان
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 639
  • کل نظرات : 38
  • افراد آنلاین : 95
  • تعداد اعضا : 10
  • آی پی امروز : 320
  • آی پی دیروز : 76
  • بازدید امروز : 654
  • باردید دیروز : 209
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 863
  • بازدید ماه : 863
  • بازدید سال : 35,827
  • بازدید کلی : 143,721